ماکس ارنست (زاده ۲ آوریل ۱۸۹۱ – درگذشته ۱ آوریل ۱۹۷۶) نقاش، مجسمهساز، گرافیست و شاعر آلمانی بود.اگر پل الوار و آندره برتون به عنوان بنیانگذاران سوررئالیسم در ادبیات شناخته میشوند، ماکس ارنست را میتوان آغازگر سوررئالیسم در نقاشی دانست.
«ماکس ارنست» در برول، مکانی در نزدیکی کلن، در آلمان به دنیا آمد. او در یک خانواده سخت گیر کاتولیک بزرگ شد و هر دوی والدینش خود را وقف تربیت فرزندانشان کردند. پدر مارک ارنست ناشنوا بود، اما ارنست چیزهای زیادی از او آموخت، به ویژه در مورد نقاشی. در واقع، بسیاری از سال های اولیه او تحت الهام پدرش که معلم بود زندگی کرد. در سال 1911 ارنست با «آگوست مکه» دوست شد و به گروه هنرمندان «راینیشه اکسپرسیونیسم» پیوست و تصمیم گرفت هنرمند شود. در سال 1912 از نمایشگاه «زوندربوند» در کلن بازدید کرد، جایی که آثار پابلو پیکاسو و پست امپرسیونیست هایی مانند ون گوگ و گوگن عمیقاً بر رویکرد او به هنر تأثیر گذاشت. ارنست نقاشی را از پدرش یاد گرفت. وی در سفری به پاریس در ۱۹۱۳، با نوگرایانی چون «روبر دلونه»، «آگوست ماکه»، «گیوم آپولینر» و «ژان آرپ» آشنا شد و با ماکه و هنرمندان دیگر، نمایشگاهی ترتیب داد. در سال 1914، ماکس ارنست در دانشگاه بن تحصیل کرد و در آنجا فلسفه خواند. به دلیل علاقه بیشتر به هنر، تحصیل را رها کرد. او ادعا می کرد که منابع اصلی علاقه او شامل هر چیزی است که با نقاشی ارتباط دارد. ارنست در کنار سایر دروس مدرسه، شیفته روانشناسی شد. وی به مضامینی مانند تخیل و تصویرسازی رویایی که از موضوعات رایج آثار جورجیو دی کیریکو بود،علاقه شدیدی داشت. ارنست در سال 1914 با هانس آرپ در کلن آشنا شد. این دو خیلی زود با هم دوست شدند و رابطه آنها پنجاه سال به طول انجامید. پس از اتمام تحصیلات زندگی او با جنگ جهانی اول قطع شد. ارنست به خدمت سربازی رفت و در جبهه غربی و شرقی خدمت کرد. تأثیر مخرب جنگ بر این هنرمند چنان بود که در زندگی نامه خود به دوران سربازی خود چنین اشاره کرد: «ماکس ارنست در اول اوت ۱۹۱۴ مرد، و در ۱۱ نوامبر ۱۹۱۸ در قالب جوانی که میخواست جادوگر شود و اسطوره کانونیِ عصر خویش را پیدا کند، به زندگی بازگشت.»
در طول جنگ جهانی اول، ارنست مجبور شد به ارتش آلمان بپیوندد و او بخشی از لشکر توپخانه شد که وی را تا حد زیادی در معرض نمایش جنگ قرار داد. ارنست که سربازی در جنگ بود به شدت آسیب دید و به شدت از فرهنگ غرب انتقاد کرد. این خاطرات ارنست از جنگ و دوران کودکی اش بود که به او کمک کرد صحنه های پوچ و در عین حال جالبی را در آثار هنری خود خلق کند.
بینش هنری ارنست، همراه با شوخ طبعی او در آثار دادا و سوررئالیست او به شدت دیده می شود. ارنست پیشگام هر دو جنبش بود. بعد از جنگ در ۱۹۱۹ ارنست شروع به ایجاد برخی از اولین کلاژهای خود کرد، جایی که او از مواد مختلف از جمله کاتالوگ های مصور و برخی کتابچه های راهنما استفاده کرد، که تصویری تا حدودی آینده نگرانه ایجاد کردند. شاهکارهای منحصر به فرد او به ارنست اجازه داد تا دنیای رویاها و خیالات خود را بسازد، که در نهایت به بهبود مسائل و آسیب های شخصی از دوران کودکی و جنگ او کمک کرد. با این حال، برای مدت کوتاهی در جبهه غربی، به ارنست مأموریت داده شد تا نقشهها را ترسیم کند، که به او اجازه داد به نقاشی ادامه دهد.
بعد از جنگ، در سال 1919 ارنست با یوهانس تئودور بارگلد و چند تن از همکارانش گروه کلن دادا را تأسیس کردند و او رهبری گروه دادای کلن را بر عهده گرفت. در همان سال، تا حدی با الهام از دی کیریکو و تا حدی با مطالعه کاتالوگ های سفارش پستی، کتابچه های راهنمای آموزشی، و منابع مشابه، اولین کلاژهای خود را تولید کرد (مخصوصاً حالت های فیات، مجموعه ای از سنگ نگاره ها)، تکنیکی که بر آن غالب شد. در سالهای 20-1919 ارنست و بارگلد مجلات کوتاه مدت مختلفی مانند Der Strom و die schammade را منتشر کردند و نمایشگاههای دادا را ترتیب دادند.کلاژهای ارنست، بخش مهمی از آثار او هستند. برخی بر این نظر بودند، که علاقه وی به این شیوه، ناشی از فقدان آموزش آکادمیک بوده، البته او بین سالهای ۱۹۰۹ تا ۱۹۱۹ تابلوهای زیادی در سبکهای مختلف کشید، که نمایانگر آشنایی وی با نقاشی مدرن بود. در عین حال، بهرهگیری خاص از تصاویر و نقشهای اشیای حاضر و آماده، رفته رفته، وجه بارز کار او شد. تأثیر متفکران برجسته آن دوران، همچون فروید و نیچه در جهانبینی «ماکس ارنست» مشهود است.
در ۱۹۲۰ نمایشگاهی در پاریس برپا کرد و در ۱۹۲۲ در آن شهر سکونت گزید. با برتون متحد شد، کسی که در جهت گسترش نظریه سورئالیستی خودکاری (اتوماتیسم) گام برمیداشت و هنر را وسیله ابراز حالات خیالی و رؤیایی معرفی میکرد. وی در۱۹۲۴ به سورئالیستها پیوست و با سوررئالیستها نمایشگاه برگزار کرد.
ارنست رفته رفته به یکی از چهرههای برجسته و پر اثر جنبش سوررئالیسم تبدیل شد، با این همه، هیچ تغییر مهم و نظرگیری در ماهیت و جهتگیری کار او صورت نگرفت. کلاژ، بخش مهم کار او را تشکیل میداد و شاید هم برخی بگویند که علاقه وی به این نوع کار ناشی از فقدان آموزش نقاشی اش بودهاست؛ ولی ارنست بین سالهای ۱۹۰۹و ۱۹۱۹ تابلوهای زیادی با سبکهای مختلف کشید که بازتاب آشنایی هر چه بیشتر وی با نقاشی مدرن بودند. برخی از این تابلوها، به ویژه آبرنگهای ماهی و پرنده سال ۱۹۱۷، به نحو فوقالعاده روشنی، کارهای پختهتر سورئالیستی بعدی او را وعده میدهند. با این همه، بهرهگیری خاص از تصاویر و نقشهای حاضر آماده، رفته رفته وجه مشخصه کار او شد.
در ۱۹۴۱ به نیویورک مهاجرت کرد. بعد از جنگ جهانی دوم، بیشتر اوقات خود را در کالیفرنیا و فرانسه گذراند. نقاشی ارنست بعد از بازگشت به فرانسه، یعنی از ۱۹۴۹ به بعد، بیش از پیش تغزلی و انتزاعی شد. وی همچنین در سال ۱۹۶۱ کتابی تحت عنوان زندگی غیررسمی ماکس ارنست نوشت.ماکس ارنست که از هنرمندان مهم جنبش دادا محسوب میشود،اولین و شاید مهمترین هنرمند سوررئالیست بود. از پایان جنگ جهانی دوم به این سو، ارنست و آثارش به جهان تعلق یافتند و به ویژه در فرانسه، آمریکا، و زادگاهش آلمان، با استقبال فراوانی روبرو شد.
لینک گزارش