یکشنبه , نوامبر 17 2024
defa
Alexander Eliasberg (1878–1924), Public domain, via Wikimedia Commons © picture alliance / akg-images, Paul Klees Werk "Segelschiffe" von 1927

آشنایی با هنرمندان آلمانی؛ پاول کله (Paul Klee)

پاول کله متولد ۱۸ دسامبر ۱۸۷۹ نقاش و نقشه‌کش سوئیسی-آلمانی که یکی از برجسته‌ترین هنرمندان قرن بیستم بود و  از سبک‌های مختلف هنری، از جمله؛ اکسپرسیونیسم، کوبیسم و سورئالیسم تأثیر گرفت.

«پاول کله» در یکی از محلات فقیر شهر برن سوئیس، در خانواده‌ای موسیقیدان به دنیا آمد. پدر و مادرش هر دو موسیقیدان بودند، ولی او نقاشی را انتخاب کرد. هانس کله، پدر کله آلمانی‌الاصل بود و به همراه همسرش ، هر دو به عنوان نوازنده آموزش دیده بودند. طبق قانون سوئیس، پل کله تابعیت پدرش را داشت و آلمانی بود. او در اواخر عمر برای تابعیت سوئیس درخواست داد اما چند روز قبل از اعطای آن درگذشت. او که ویولونیست با استعدادی بود، برای مدت کوتاهی موسیقی را به عنوان یک حرفه در نظر گرفت و بین سال های 1903 و 1906 گهگاه در ارکستر سمفونیک برن می نواخت. کله در Literarschule کلاسیک (یک مدرسه متوسطه ادبی) در برن تحصیل کرد. در جوانی شعر می سرود و حتی در نمایشنامه نویسی تلاش می کرد. خاطرات او از سال 1897 تا 1918 اسناد ارزشمندی است که حاوی گزارش های مفصلی از تجربیات و مشاهدات او در مورد هنر و ادبیات است.به عنوان یک پسر، کله نقاشی های منظره ظریفی انجام داد که در آن او و والدینش نویدحرفه ای شدن او را می دیدند. پس از فارغ التحصیلی از Literarschule در سال 1898 به مونیخ، که در آن زمان پایتخت هنری آلمان بود، رفت و در مدرسه هنری خصوصی هاینریش کنیر ثبت نام کرد. در سال 1899 او در آکادمی مونیخ پذیرفته شد که در آن زمان تحت مدیریت فرانتس فون اشتوک، برجسته ترین نقاش مونیخ بود. اشتوک یک نقاش آکادمیک نسبتاً سختگیر در تصاویر تمثیلی بود، اما تأکید او بر تخیل برای کله جوان بسیار ارزشمند بود.  در سالهای ۱۸۹۸-۱۹۰۱ در آکادمی مونیخ نقاشی آموخت. کله تحصیلات هنری خود را با یک سفر شش ماهه به ایتالیا و قبل از بازگشت به برن به پایان رساند. زیبایی هنر روم باستان و رنسانس او را بر آن داشت تا سبک های تقلیدی معلمانش و کارهای قبلی خود را زیر سوال ببرد. اوایل دهه ۱۹۰۰، پل کله بازنمایی اشیا و موجودات واقع‌گرا را کنار گذاشت. کله با توجه به نگرش طعنه آمیز خود نسبت به مردم و مؤسسات، به استعداد بی چون و چرای کاریکاتور خود بازگشت و آن را به یکی از سنگ بنای هنر خود تبدیل کرد. وی همراه با پیکاسو و دیگر هنرمندان آوانگارد سده بیستم، به سبکی از نقاشی با عنوان آبستره روی آوردند.

در ۱۹۰۱ به همراه دوست مجسمه سازش «هرمان هالر» راهی ایتالیا شد. اولین آثار مهم او، مجموعه‌ای از حکاکی‌ها، اختراعات، که در سال‌های 1903-1905 پس از بازگشتش از ایتالیا انجام شد و با تکنیکی فشرده با الهام از چاپ‌های رنسانس کشیده شد که تمثیل ‌های وحشتناکی از ادعای اجتماعی، پیروزی هنری و شکست است.کله طی چند سال بعد، شروع به پرداختن به ناآگاهی نسبی خود از هنر مدرن فرانسه کرد. در سال 1905 از پاریس دیدن کرد و در آنجا توجه ویژه ای به امپرسیونیست ها داشت و بین سال های 1906 و 1909 به طور متوالی با آثار پست امپرسیونیست های «ونسان ون گوگ» و «پل سزان» و هنرمند بلژیکی «جیمز انسور» آشنا شد. او همچنین شروع به کشف امکانات بیانی نقاشی های کودکان کرد. این تأثیرات متنوع به آثار او آزادی بیان و تمایل به سبکی را داد که با تعداد کمی از هنرمندان آن زمان برابر بود. در سال ۱۹۱۰ پنجاه و شش کار گرافیکی خود را در برن، زوریخ و وینترتور نمایش داد. کله یکی از اعضای گروه سوارکاری آبی بود. این گروه متشکل از تعدادی هنرمندان ساکن مونیخ بود که توسط واسیلی کاندینسکی و فرانتس مارک پایه‌گذاری شد و اعضای آن باید هنر خود را وقف بازآفرینی جهان فراطبیعی می‌کردند. در۱۹۱۲ در دومین نمایشگاه سوارکار آبی شرکت کرد و در بازدیدی که از پاریس در آوریل 1912 داشت با طیف گسترده‌ای از نقاشی‌های کوبیسم فرانسوی آشنا شد.

 او به‌ویژه تحت تأثیر کوبیسم اورفیک هنرمند فرانسوی «رابرت دلونه» قرار گرفت. پذیرش خود کله از سبک هندسی انتزاعی کوبیسم در تعدادی از نقاشی‌هایی که او در سال‌های 13-1912 انجام داد، دیده می‌شود. او کوبیسم را به هنر کودکان ملحق کرد.کله در آثارش، از خطوط هیروگلیف و هنر آفریقایی بسیار الهام گرفت. استفاده مکرر از حروف و نشانه‌های دیگر در آثارش را نیز از کوبیسم دریافت کرد.

در کوبیسم اینها معمولاً نشانگرهای ساده‌ای از اشیایی هستند که بازنمایی می‌شوند، اما با کله به خودی خود به اشیا تبدیل می‌شوند و صحنه‌های او را با نشانه‌ها و اهمیت معمایی آغشته می‌کنند.وی در سال ۱۹۱۴ همراه با چند تن دیگر از هنرمندان به تونس رفت که باعث تغییر نگرش او در خلوص رنگ‌ها و همچین ورود سمبل‌های عرفانی به آثار او شد؛ مانند: ستاره‌ها، خورشید درخشان، شطرنجی‌های درهم و برهم و تندیس‌ها. آبرنگ های غنایی او از تونس، که در آن منظره به صفحات رنگی شفاف ساده شده است، اولین مجموعه اثر رنگی اوست. آنها از نظر موضوع و سبک اساس بسیاری از نقاشی های او در سال های بعدی شد.

به عنوان یک شهروند آلمانی، کله در سال 1916 در طول جنگ جهانی اول برای خدمت به ارتش آلمان فراخوانده شد. او ابتدا مانند بسیاری از هنرمندان و روشنفکران آلمانی درگیر غیرت میهن پرستانه و شور و شوق جنگ شد اما بعد طبق قوانینی که تصویب شد و هنرمندان را از مبارزه معاف می کرد در بایرن ماند و در آنجا توانست هنر خود را ادامه دهد. بسیاری از نقاشی‌هایی که کله در طول سال‌های جنگ انجام داد شامل مناظر عاشقانه کودکانه هستند، جایی که جنگ به طور غیرمستقیم در تصاویر شیاطین یا درگیری با سرنوشت ظاهر می‌شود. جذابیت آنها در بین مردم محبوب شد و آثار او شروع به فروش کرد.

با پایان جنگ در سال 1918، کله، مانند بسیاری از هنرمندان آلمانی، امید به یک جامعه جدید داشت. خوش بینی سیاسی او ممکن است انبوهی از کار او را در این زمان توضیح دهد. او به نقاشی مناظر خاطره انگیز ادامه داد، اما به تصاویر مسخره ای که قبل از جنگ کشیده بود نیز بازگشت. او از دادائیست ها در زوریخ دیدن کرد و کارش با طنز به آنها نزدیک شد. در میان برجسته‌ترین عکس‌های کله از دوره پس از جنگ، نقاشی‌های انتقال روغن او است که با تکنیک متمایزی که او در سال 1919 ابداع کرد خلق شده است. در میان آنها آثار معروفی مانند چشم انداز اتاق با ساکنان (1921) وجود دارد که ساکنان آن نه در اتاق بلکه در خطوط پرسپکتیو که آن را ایجاد می کند، زندگی می کنند و توییتر ماشین (1922)، که یک دستگاه کمیک برای آواز خواندن پرندگان را به تصویر می کشد.

در سال 1920، کله برای تدریس در باهاوس، مدرسه طراحی مدرن که در سال 1919 در وایمار، آلمان، توسط معمار والتر گروپیوس تأسیس شد، قرار ملاقات دریافت کرد. وظیفه اصلی کله، مانند دیگر هنرمندان باهاوس، کاندینسکی و لازلو، سخنرانی در برنامه طراحی پایه در مورد مکانیک هنر بود. سخنرانی های او در باهاوس، که در بیش از 3300 صفحه یادداشت و طراحی ثبت شده بود، تلاشی قابل توجه برای نشان دادن این بود که چگونه می توان از عناصر رسمی هنر -ساختارهای خطی ساده و نقوش هندسی- برای ساخت ترکیبات نمادین پیچیده استفاده کرد. کله روش‌های خود را در کتاب طراحی آموزشی (1925؛ کتاب طرح‌آموزی آموزشی) به نمایش گذاشت.

در اواسط دهه 1920، شهرت کله فراتر از آلمان گسترش یافت و در سال 1925 اولین نمایش انفرادی خود را در پاریس، پایتخت هنر اروپا، برگزار کرد. او به کار با فرم‌های هندسی، به ویژه در نقاشی‌های پوینتیلیستی 1930 تا 1932، با سطوح موزاییک‌مانند آن‌ها ادامه داد، که یکی از بزرگترین نقاشی‌های او تا به امروز، Ad Parnassum (1932) است.

اما بیشتر عکس‌های او از اوایل و اواسط دهه 1930، تلاش‌های متفاوتی را برای سبک‌تر کردن سبک او، با ترکیب‌بندی‌ها و قلم‌سواری آزادتر نشان می‌دهد.در باوهاوس و سپس در «هنرکده دوسلدُرف» (۱۹۳۱–۱۹۳۳) به تدریس پرداخت. با «واسیلی کاندینسکی»، «آلکسی یاولنسکی» و «لیونل فاینینگر»، گروه چهار آبیفام را تشکیل داد (۱۹۲۴). نازی‌ها او را از کار بازداشتند، و آثارش را از موزه‌ها حذف کردند.کله تا سال 1933 که آدولف هیتلر به قدرت رسید در آکادمی دوسلدورف ماند. سپس برای فرار از حملات نازیها رهسپار سوئیس شد. او ابتدا در آکادمی دوسلدورف مقام استادی خود را حفظ کرد و در کار تعلیم بسیار جدی و پرشور بود. «دفتر طراحی آموزشی» و نوشته‌های نظری‌اش زمینه‌ساز روش‌های نوین آموزش هنر بوده‌اند.از آن زمان به بعد دیگر امکان کار در آلمان وجود نداشت اما به عنوان یک هنرمند مدرن، کله از سمت خود برکنار شد و گشتاپو خانه و استودیوی او را به دلیل نگرش های چپ شناخته شده اش مورد بازرسی قرار داد. با وجود این مشکلات، کله بدون محدودیت به تولید هنر خود ادامه داد. نقاشی هایی که او در این زمان انجام داد، عمدتاً بازنمایی و حتی روایت است. بسیاری از آنها مستقیماً ناآرامی های سیاسی روز را منعکس می کنند و به شیوه ای طعنه آمیز با عوام فریبی، نظامی گری، خشونت سیاسی و مهاجرت برخورد می کنند اما سرانجام در پایان سال 1933 او به انزوای نسبی هنری سوئیس بازگشت، جایی که اختلالات ناشی از حرکت او، همراه با عدم اطمینان مالی ناگهانی او، هم بر کیفیت و هم کمیت آثار او تأثیر گذاشت. مشکلات او در تابستان 1935 با شروع یک بیماری لاعلاج تشدید شد. در ابتدا به اشتباه به عنوان انواع بیماری های کمتر تشخیص داده شد، در نهایت به عنوان اسکلرودرمی شناخته شد، بیماری که در آن بافت های همبند بدن فیبری می شوند. علائم اولیه شدید آن که از بثورات پوستی تا اختلالات غدد و مشکلات تنفسی و گوارشی متغیر بودکه کله را برای بیش از یک سال ناتوان از کار کرد. اما در سال 1937 بهبودی موقت بیماری او منجر به هجوم چشمگیر انرژی خلاق شد که تا چند ماه قبل از مرگ او در سال 1940 ادامه داشت.نقاشی‌ها و طراحی‌های اواخر کله به شدت تحت تأثیر تحریف‌های شدید آثار پابلو پیکاسو در دهه‌های 1920 و 30 قرار دارند. چیزی که استاد اسپانیایی در این سال‌های آخر به کله داد، وسیله‌ای برای بیان فوریت‌هایی بود که او در هنگام کاهش سلامتی‌اش احساس می‌کرد. جزئیات کوچک و سایه‌ها و رنگ‌های ظریفی که به کارهای قبلی او ظرافت خاصی بخشیده بود، جای خود را به ضربات ساده و جسورانه می‌دهد و شدت رنگ جدیدی دارد. حس شوخ طبعی در این آخرین آثار اکنون به دلیل جاذبه سبک کله و بالاتر از همه با تصاویر مردن و مرگ خاموش شده است. از جمله این آثار می توان به نقاشی های خشمگین فرشتگان (1939-1940) اشاره کرد، که هنوز به خاطر خاطرات و آرزوها نیمه دلبسته به خود قبلی خود هستند، و مرگ و آتش (1940)، تداعی کله از عالم اموات، که در آن چهره ای غمگین از مرگ است. در یک محیط جهنمی از قرمز آتشین قرار می گیرد. این تصاویر متاخر از خاطره انگیزترین آثار کله هستند و برخی از مهم ترین تصاویر مرگ در تاریخ هنر هستند.

میراث پل کله

اگرچه کله به هیچ جنبشی تعلق نداشت، اما بیشتر گرایش های هنری زمان خود را در آثارش جذب کرد و حتی پیش بینی کرد. او با استفاده از هر دو رویکرد بازنمایی و انتزاعی، اثری عظیم از حدود 9000 نقاشی، طراحی و آبرنگ در سبک‌های بسیار متنوع تولید کرد. آثار او معمولاً در مقیاس کوچک هستند و به دلیل ظرافت های ظریف خط، رنگ و تونالیته قابل توجه هستندکله با ادعای اینکه هنر مَثَلی از آفرینش است، همه چیز را از چهره‌های انسانی و ناتوانی‌ها گرفته تا مناظر و کیهان‌های کوچک پادشاهی‌های گیاهی و جانوری را نشان می‌داد، او یکی از طنزپردازان بزرگ هنر قرن بیستم و برجسته ترین کنایه پرداز آن بود. موسیقی نقش برجسته‌ای در آثار او دارد – در بسیاری از تصاویر او از اپرا و نوازندگان، و تا حدی به عنوان الگویی برای ساخته‌هایش. اما ادبیات کشش بیشتری بر او داشت. هنر او غرق در کنایه‌های شاعرانه و اسطوره‌ای است و عناوینی که برای عکس‌هایش می‌گذارد، آنها را با معانی دیگری همراه می‌کند. کار کله بیش از حد شخصی بود که نمی توانست مکتب یا سبکی را پایه گذاری کند، اما تأثیر گسترده و عمیقی داشت.

در ۱۹۳۵ نمایشگاه مرور آثار خود را در خانه هنر مدرن برن برپا کرد. به بیماری مبتلا شد. در ۱۹۴۰ کمی قبل از مرگش، نمایشگاه بزرگی را از آخرین کارهایش برپا کرد. پل کله هنرمندی نواندیش بود که به سبب تخیل خلاق و آفرینش گسترده و متنوعش، یکی از برجسته‌ترین شخصیت‌های هنر مدرن به‌شمار می‌آید. پاول کله به شدت تحت تأثیر تجربه‌های کوبیست‌ها قرار گرفت که در سال ۱۹۱۲ در پاریس فرصت آشناییشان را پیدا کرده بود. به نظر او این تجربه‌ها، بیش از راهیابی به شیوه‌های جدید بازنمایی واقعیت، راه دست یابی به امکانات نوین بازی با فرم‌ها را نشان می‌داد. استفاده از سمبل‌ها و نشانه‌ها در آثار او، ویژگی دوران آغازین نقاشی مدرن است که در کنار متن و محتوا، معانی به خصوصی را ایفا می‌کنند. این سمبل ها بعدها منبع الهامی برای آثار سورئالیستی و اکسپرسیونیسم انتزاعی گردید؛ از جمله هنرمندان این دوره: خوان میرو و سالوادور دالی، مارک روتکو و روبرت مادرول و سایرین که سرمنشا تحولاتشان از آثار پل کله بود. پاول کله، هیچ‌گاه، به بازآفرینی جهان برونی نمی‌پرداخت؛ ولی بر طبیعت، هم‌چون سرمشقی برای سازماندهی عناصر صوری هنر، تکیه می‌کرد. او به منظور ارائه تصویرهای ذهنی، خویشتن را یک‌سره به قدرت القائی عناصر تصویری می‌سپرد. هم‌چون کودکان، تصویر را بدون هیچ مقصود معین آغاز می‌کرد. کله همچنین به شاخصه های هنر اسلامی توجهی خاص داشت و شدیدا متاثر از آن بود.

«پاول کله» سرانجام در ۲۹ ژوئن ۱۹۴۰ چشم از جهان فروبست.

لینک گزارش:

https://www.britannica.com/biography/Paul-Klee

Alexander Eliasberg (1878–1924), Public domain, via Wikimedia Commons

© picture alliance / akg-images, Paul Klees Werk “Segelschiffe” von 1927

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *